از قدیم گفتن: زن هم زنا قدیم! حالا این قدیم کی بوده و اون قدیم کی بوده رو هنوز کسی نفهمیده!
صبح ساعت 5
قدیم: به آهستگی از خواب بیدار میشود. نماز میخواند و سپس به لانه مرغها میرود تا تخم مرغها را جمع کند
جدید: مثل خرچنگ به رختخواب چسبیده و خر و پف میکند.
صبح ساعت 6
قدیم: شیر گاو را دوشیده است ، چای را دم کرده است ، سفره صبحانه را باعشق و علاقه انداخته و با مهربانی مشغول بوسیدن صورت آقای شوهر است تا از خواب بیدار شود.
جدید: بازهم خوابیده است
صبح ساعت 7
قدیم: مشغول مشایعت آقای شوهر است که از در خانه بیرون میرود و هزار تا دعا و صلوات برای سلامتی شوهر کرده و پشت سرش به او فوت میکند.
جدید: هنوز کپیده است.
صبح ساعت 11
قدیم: مشغول رسیدگی به بچه ها و پاک کردن لپه برای درست کردن ناهار است.
جدید: تازه چشمانش را با هزار تا ناز و عشوه باز کرده و در با دست در حال بررسی جوش های روی کمرش است
ظهر ساعت 12
قدیم: مشغول مزه کردن پلو به جهت تنظیم نمک آن است.
جدید: در حال آرایش کردن با همسایه طبقه بالا در مورد انواع پازیشن های جدید جهت چیز صحبت میکند
ظهر ساعت 13
قدیم: در حال شستن جوراب و لباسهای آقای خانه درون طشت وسط حیاط خلوت میباشد.
جدید: در حال روشن کردن ماشین لباسشویی ، ماشین ظرفشویی و البته غرغر کردن است.
ظهر ساعت 14
قدیم: در حال مالیدن پای آقای شوهر که برای خوردن ناهار به خانه آمده است میباشد. جهت حض جمیل بردن آقای شوهر ، دامن گل گلی خود را پوشیده است.
جدید: در حال انداختن یک غذای آماده درون میکرفر بوده و در همان حال در حال تماشای FashionTV میباشد.
ظهر ساعت 15
قدیم: در حال جارو کردن حیاط خانه و تمیز کردن لانه مرغها و بردن علوفه برای گاوشان میباشد.
جدید: با یکی از دوستانش به پاساژ صدف برای خرید رفته است.
عصر ساعت 16
قدیم: مشغول شستن پاهای کودکشان است که به دلیل دویدن در کوچه خونی شده است.
جدید: در حال پرو کردن لباسهای خریداری شده است. در همان حال هم نیم نگاهی هم به شکم خود دارد که جدیداً چاقی را فریاد میکشد.
عصر ساعت 17
قدیم: دم در خانه ایستاده است تا آقای شوهر بیاید.
جدید: در لابی نشسته است تا با آقای شوهر به خرید برود.
عصر ساعت 18
قدیم: برای شوهر خود چای آورده و مانند یک خانم کنار شوهرش در حال صحبت با او است.
جدید: از این مغازه به آن مغازه شوهر بیچاره خود را میبرد.
شب ساعت 19
قدیم: سفره شام را انداخته و شوهر را برای خوردن شام دعوت میکند.
جدید: هنوز در حال خرید است.
شب ساعت 20
قدیم: در حال شستن ظروف شام ، کنار حوضه خانه است.
جدید: کماکان در حال خرید است.
شب ساعت 21
قدیم: در حال چاق نمودن قلیان آقای همسر میباشد.
جدید: در رستوران ، پیتزا میل میفرمایند.
شب ساعت 22
قدیم: رختخواب ها را پهن کرده است برای خوابیدن . در حال ریختن گل سرخ روی متکای آقای خانه است تا خوش بو شود.
جدید: در حال غرغر کردن بر سر وضعیت ترافیک است.
شب ساعت 23 و 24
قدیم: ...
جدید: در حال مشاهده ماهواره هستند ایشون ، لطفاً مزاحم نشوید.
گر بدین سان زیست باید پست...
من چه بی شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم بر بلند کاج خشک کوچه ی بن بست!
گر بدین سان زیست باید پاک...
من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود چون کوه یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک!
هی میگن خلاقیت نیست ! شغل نیست ! حداقل شغلی که آدم سرگرم بشه و دوس داشته باشه نیست !!!
یعنی منظورش چی میتونه باشه ؟
مثلا موخره - اپیزود ۵ - آخر :
لازم به ذکر است که نویسندۀ این مطلب میتوانست زن هزار و چهارصد و هشتاد و هشتی را در خیلی از زمینه های دیگر هم تصور کند اما واقعیت این است که تا همین الانش هم هیچ تضمینی برای حفظ جان وی داده نشده و بدیهی است که بیش از این دلش نمیخواهد با زبان سرخش، سر شو را به باد بده
زن فضایی - اپیزود ۴ :
«انوشه انصاری» با نگارش مقالهای با عنوان همه جای جهان سرای زن است! موفق
به دریافت جایزۀ نوبل میشود و سپس با پولی که از این جایزه به دست آورده و
همچنین اموال منقول و غیرمنقول(!) خودش و همسرش همۀ سیارههای فضایی را
خریداری میکند و حتی نام برخی از سیارهها را که زمخت و مذکر به نظر میرسند
مثل «مریخ» یا «پلوتون» به «آرمیتا» و «ایلگار» تغییر میدهد!
زن اجتماعی - اپیزود ۳ :
مهریۀ زنان به احترام «رابعه بنت کعب»_از شاعران مونث قرن چهارم_ به
اندازۀ سن شاعرۀ مذکوره تا سال 1488 محسوب میگردد! عروسی زنان تنها در برج
میلاد، ایفل و امثالهم برگزار میشود و بالاخره اینکه تمامی مردها خانهدار
و منزوی و تمامی زنها به شدت اجتماعی و به شدت کارمند میشوند. با این وجود
اصلا بعید نیست که تا 100 سال بعد، با توجه به پیشرفت علم پزشکی، دنیا
وارونه بشود و من بعد حتی مردها به جای زنها وضع حمل کنند!
ایرج میرزا از قول یکی از دوستان که اونم از یکی از اقوامشون که اونم از یکی از همسایه هاشون و اونم از قول یکی از همکاراش و اونم از قول یکی از مادرزنش که اونم از قول دخترش و اونم از قول شوهرش میگه که :
" بعضی ها در خواب خرگوشی ، بهشت هویج می بینند "